از شلوغی و حجم کارای باقی مونده تا پایان ترمی که نزدیکه
از ژوژمان ها
و از اینهمه خسته بودن
حقیقتا خسته ام -__-
از شلوغی و حجم کارای باقی مونده تا پایان ترمی که نزدیکه
از ژوژمان ها
و از اینهمه خسته بودن
حقیقتا خسته ام -__-
نگاهم توی اتوبوسِ مسیر خوابگاه تا دانشگاه به دخترایی که صدای خنده هاشون کل فضارو پر کرده و در حالی که هنزفری رو میچپونم توی گوشم و صداشو زیاد میکنم تو این فکرم که خیلی وقته بی دلیل خوشحال نبودم و الکی نخندیدم ! و مدتیه که دیگه حوصله ی آدمای الکی خوش رو هم ندارم ..
یراحی پلی میشه و دیگه بهشون فکر نمیکنم ..
الان که دقت میکنم چقدر پراکنده اینجا نوشتم و هموناییم که نوشتم با دل پر بوده